کد مطلب:29758 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:90

گذشت از کسی که اقرار به لواط کرده و توبه نموده بود












5776. امام صادق علیه السلام:امیر مؤمنان در جمع یارانش بود كه مردی آمد و گفت:ای امیر مؤمنان! من بر پسری برآمده ام. مرا پاك كن.

امام علیه السلام فرمود:«ای مرد! برو به خانه ات. شاید زردابَت گیجَت كرده است».

روز دیگر كه شد، آن مرد، برگشت و گفت:ای امیر مؤمنان! من بر پسری برآمده ام. مرا پاك كن.

امام علیه السلام فرمود:«ای مرد! برو به خانه ات؛ شاید زردابَت به حركت آمده و گیج شده ای».

[ مرد، ] این اعتراف را غیر از بار اوّل، سه بار [ دیگر] تكرار كرد. بار چهارم [ امام علیه السلام] فرمود:«ای مرد! پیامبر خدا درباره افرادی چون تو، یكی از سه حكم را به كار برده است. هر كدام را كه می خواهی، برگزین».

[ مرد] پرسید:آن سه حكمْ چیست، ای امیر مؤمنان؟

فرمود:«زدن گردن با شمشیر، تا هر جا كه رسید؛ یا دست و پا بسته پرتاب كردن از كوه؛ و یا به آتشْ سوزاندن».

[ مرد] پرسید:كدام یك بر من سخت تر خواهد بود.

علی علیه السلام فرمود:«به آتشْ سوزاندن».

[ مرد] گفت:من همین را برگزیدم، ای امیر مؤمنان!

علی علیه السلام فرمود:«برای این مجازات، آماده باش».

[ مرد] گفت:باشد. و برخاست و دو ركعت نماز گزارد و آن گاه به تشهّد نشست و گفت:خداوندا! من گناهی كرده ام كه تو خود، آن را می دانی. من از آن ترسیدم و پیش وصی و پسر عموی پیامبر تو آمدم و از وی خواستم كه مرا پاك گرداند. وی مرا بین سه نوع مجازات، مخیّر كرد. خداوندا! من دردناك ترین آنها را برگزیدم. خداوندا! از تو می خواهم كه آن را كفّاره گناهم قرار دهی و در آخرتم مرا به آتشت نسوزانی.

آن گاه برخاست و در حالی كه گریه می كرد، در گودالی كه امیر مؤمنان كنده بود، نشست و می دید كه آتش در اطرافش شعله می كشد.

امیر مؤمنان گریست و همه یاران وی گریستند. امیر مؤمنان علیه السلام به وی گفت:«ای مرد! برخیز كه فرشتگان آسمان و فرشتگان زمین را گریاندی. خداوند بر تو بخشید. برخیز و دوباره چنین كاری كه انجام داده ای، تكرار نكن».[1].









    1. الكافی:1/201/7، تهذیب الأحكام:198/53/10.